Monday, December 23, 2013

beautiful women

سینما همیشه به دنبال ضبط صحنه های زیبا و نفس گیر بوده است.
و در این دنیا چه چیزی زیبا تر و نفس گیر تر از زن وجود دارد؟

سینمای کلاسیک هالیوود زن را به وسیله ی جذب مخاطب و پر کردن سالن های سینما و تزریق سیستم فشن در میان قشر بورژوای جامعه تبدیل کرد. و نقش زن در تبلیغات، چه در سینما و تلویزیون و مجله و تابلوهای خیابانی بر کسی پوشیده نیست. با این حال، بودند کارگردانهایی همچون هیچکاک، گودار، برگمان، بیضایی و بسیاری دیگر که زیبایی زنها را درک کردند و هر یک، به نحوی، از این زیبایی در درام استفاده کردند. و چنین کارگردانهایی سینما را از زنهای زیبا، زن های قوی، زنهای ترسو و نیازمند، زنهای مستقل، زن های خانواده دوست، زنهای قاتل و زنهای عاشق  پر کردند.

در اینجا ولی، من میخوام از زنهای زیبا صحبت کنم. زنهایی که زیباییشان دل مردها را لرزاند و  قلب زنها را ترساند. زنهایی که آرایش کردند و لباس پوشیدند و جلوی دوربین آمدند، بازی کردند و تا ابد به عنوان مظهر زیبایی شناخته شدند. زنهایی که تا سالها بعد فیلمهایشان مد روز را به خودشان اختصاص دادند و جادوی زیباییشان هیچ وقت از تاریخ محو نخواهد شد.




زویی دشانل 



500 روز سامر یکی از بهترن نمونه های ژانر کمدی عاشقانه است.
این فیلم تمام فاکتورهای این ژانر را دارد: استفاده از فرهنگ عمومی ِ پاپ و راک، بازیگرهای جوان و زیبا، راوی و ... و برای خروج از کلیشگی بیش از اندازه، کارگردان از روایت غیر خطی و پیچیدگی خاصی استفاده کرده است که این فیلم را به یکی از جذاب ترین فیلمها در زمینه ی روابط دختر و پسر تبدیل کرده است. و بی شک شیمی بین دو بازیگر اصلی فیلم نیز تاثیر بسزایی در این مورد دارد. *شروع اسپویلر* زویی شخصیت سامر را طوری به تصویر کشیده که ما همه عاشقش میشویم و وقتی از تام جدا شد از او بدمان آمد و وقتی ازدواج کرد از او متنفر شدیم. درست مثل تام ما نیز این پروسه را طی کردیم. *پایان اسپویلر و همه ی اینها به دلیل زیبایی وصف ناپذیر زویی و به خصوص نماهای نفسگیری است که کارگردان از او و به خصوص این زوج گرفته است.    



آدری هپبورن



آدری هپبورن یکی از مهمترین سمبل های زیبایی در دهه ی پنجاه و شصت میلادی در فرهنگ آمریکایی است. و شاید تاثیرگذار ترین فیلم او موزیکال صورت نمکین باشد که در آن نقش دخترک کتاب فروشی را ایفا میکند که فرصت میابد برای مدتی کوتاه مدل یک مجله ی مد شود. فیلم یک نقیضه از سیستم مد در آمریکا نیست، بلکه یک داستان عاشقانه ای است که شاید تنها هدفش به تصویر کشیدن زیبایی آدری هپبورن باشد. هپبورن بازیگر فوق العاده ایست و در این فیلم هم صدایش، هم رقصیدنش و حتی اشکهایش ما را میخکوب میکند. صحنه ی عکاسی در خیابان های پاریس از صحنه های به یادماندنی تاریخ سینمای هالیوود است. 




زن در سینمای ایران



در سینمای ایران هیچ وقت مجالی برای استفاده از زیبایی زن – آنطور که باید - وجود نداشته است. قبل از انقلاب که از زن صرفا برای تولید شخصیتهای جذاب و سکسی در فیلمهای سخیف استفاده میشد و یا حتی اگر فیلمهایی سعی در شخصیت پردازی به زن میکردند – همچون بیضایی - هیچگاه نتوانستند تصاویر زیبا و دل انگیزی از زن  ارائه دهند. و بعد از انقلاب نیز، حتی امروزه، هیچکس اجازه ی زیباسازی زن را نداشته و ندارد و حتی همان رویه ی قبل از انقلاب به شکل دیگری ادامه یافته است. زن در سینمای ایران توسط الناز شاکردوست، لیلا اوتادی، بهنوش بختیاری و امثال اینها تعریف میشود و در مقابل بازیگرانی همچون مهتاب کرامتی، هدیه تهرانی و مریلا زارعی سعی در نشان دادن چهره ای غیر ابزاری و دراماتیک از زن دارند. امروزه نقش بازیگران جوان در سینمای ایران بسیار مهم و بارز تر است. افرادی مثل گلشیفته فراهانی و پگاه آهنگرانی و نگار جواهریان که سعی در ارائه ی تصویری به مراتب پیچیده تر و تاثیرگذار تر از زن دارند. تلاشی که در دهه ی هفتاد توسط نیکی کریمی و هدیه تهرانی پایه گذاری شد ولی هیچ وقت آنطور که باید گسترش نیافت و امید است که در آینده نتیجه ی بهتری در این زمینه در سینمای ایران را شاهد باشیم.




آنا کارینا



شاید نتوان تصور کرد یک کارگردان چطور میتواند از همسرش به عنوان بازیگر استفاده کند. ولی گدار این کار را به نحو احسن انجام داده است. بهترین فیلمهای او همگی در کنار همسرش آنا کارینا ساخته شده اند و او زیباترین شخصیتهای زن را در قالب آنا خلق کرد. که زیباترین آنها آنجلا است. زیبایی آنا کارینا در این فیلم در رنگهاست که جلوه میکند. در ترکیب رنگی بینظیر لباسها و آرایشش، در جامپ کاتهایی که آنا را به شوهرش پیوند میزند، در ترکینگ شاتهایی که او را دنبال میکنند، در قرمز و آبی و سفیدی که همه ی صحنه ها را پر کرده است. بی شک یک زن یک زن است از بهترین های گودار است و آنا کارینا از زیباترن زنهای تاریخ سینما.




سیبیل شپرد



زیبایی بتسی منحصر به فرد است. تا به حال در هیچ فیلمی چنین پاکی و معصومیت و صافی و تلالویی را در هیچ زنی ندیده ام. اولین باری که این فیلم را دیدم با گفتم "من میخوام با بتسی ازدواج کنم و فقط او را نگاه کنم. صبح و شب" و هنوز هم چنین باوری دارم. زیبایی بتسی در راننده تاکسی آنقدر معصوم و حتی "خدایی" است که چنین تاثیری بر شخصیت اصلی فیلم میگذارد که تمام تلاشهایش را شب و روز توجیه میکند.*شروع اسپویلر* صحنه ی تلفنی حرف زدن ترویس با بتسی در آن راهروی خالی تمام غم از دست رفتن آن همه زیبایی را یک جا نشان میدهد*پایان اسپویلر*. 




سولوی دومارتین



یک صورت کامل. بهترین توصیف از زیبایی سولوی همین جمله است. انگار صورت او را برای سینما تراشیده اند. و هیچ فیلمی به خوبی بالهای هوس نتوانسته این زیبایی را در قالب چنین شخصیتی به نمایش بگذارد. موهای فرفری، رژ لب قرمز و چشمهای روشن، اینها دلایل تغیییر فیلم از سیاه سفید به رنگی هستند.*شروع اسپویلر* تنهایی او و تلاشش برای زندگی و رقصیدنش در بالای طنابها و بالا تر از همه ی اینها بوسه ای که اتفاق افتادنش انگار سالها و سالها عقب افتاده است ... ماریون آنقدر زیباست که فرشته ها به خاطر رسیدن به او انسان میشوند*پایان اسپویلر*.