Thursday, February 6, 2014

The Red Ballon

این تنها فیلم دنیاست که همه دوستش دارند
تمام انسان های روی زمین این فیلم را دوست دارند
من تمام زندگیم به دنبال این فیلم بودم
و حالا پیدایش کردم

فیلمی که تمام دنیا دوستش دارد



Monday, February 3, 2014

you want to watch a movie sometime?

از ابتدای اختراع سینما تا حدود دو دهه به سینما صرفا به چشم یک تجارت نگاه میشد. و مدتها طول کشید تا سینما را به عنوان یک هنر بپذیرند. حتی بعد از پیدایش زبان هنری سینما، سینما همچنان یک تجارت به حساب می آید. در ابتدایی ترین شکل، یک فیلم باید هزینه های تولیدش را بازگرداند. و این تنها با پر شدن سالن های سینما تحقق میابد. و بدین ترتیب فرهنگ "سینما رفتن" یکی از جهانی ترین سرگرمی های معمول بشر شمرده میشود. در هالیوود که مرکز سینمای تجاری بوده و هست، سینما رفتن به یک شکلی از زندگی عامه تبدیل شده است که نه مانند مردم هند، یک نیاز روزانه و نه مثل ما ایرانی ها، یک سرگرمی پوچ به حساب می آید.

مشخص ترین المان سینما و در واقع نماد سینما، نگاتیو است.  و به همین شکل نماد سینما رفتن، پاپ کورن است. پاپ کورن یک میان وعده ی مکزیکی بود که کم کم راه خود را به آمریکای شمالی پیدا کرد و تبدیل به یک اسنک ارزان و خوشمزه شد. از آنجایی که سینماداران به منظور رقابت با نیکلودیون (سالنهای کوچک نمایش فیلم ده سنتی) سالن های سینما را به شکل تئاترهای کلاسیک با لابی های مجلل و صندلی های مخمل تغییر داده بودند و سعی بر تبدیل سینما به یک سرگرمی نسبتا بورژوا داشتند، بردن تغذیه به داخل سالن ها ممنوع بود. ولی با ورود صدا به سینما و افزایش تماشاگران طبقه ی پایین تر، کم کم غذاهایی زیر پالتو ها به سینما راه یافتند. که از میان آنها پاپ کورن راحت ترین و بهترین گزینه بود. و بدین ترتیب کالسکه های پاپ کورن در کنار سینما ها مستقر شدند و در انتها از آنجایی که سود فروش پاپ کورن از  سینماها بیشتر بود، سینما داران برای رقابت در لابی های خود پاپ کورن فروختند. امروزه پاپ کورن به عنوان عوض لاینفک تجربه ی سینمایی به حساب می آید. به طوری که در تمام سینما های دنیا حتما پاپ کورن میفروشند و خوردن پاپ کورن در حین تماشای فیلم یک عمل معمولی است، مانند تخمه خوردن ما در حین تماشای فوتبال!

ولی یکی از هیجان انگیز ترین فرهنگ های سینمایی – که در آمریکا رواج بیشتری دارد -  فرهنگ سینما رفتن به منظور دیتینگ است. در آمریکا وقتی پسری از دختری خوشش می آید و میخواهد با او بیرون برود بهترین گزینه سینما است. به خصوص در دبیرستان که هیچ کار دیگری نمتوانند بکنند و بیرون رفتن به رستوران و سینما و خرید ختم میشود. تاریکی سالن سینما، حس تنهایی خاصی را بین دو نفر بوجود می آورد. وقتی دو نفر دست یکدیگر را میگیرند، یا یکی سرش را روی شانه ی دیگری میگذارد، یا حتی بوسه ای که ممکن است رد و بدل شود. فیلم دیدن بهانه ایست برای با هم بودن. جایی که توهمی از تنهایی وجود دارد. و همین تنهایی ساده خود پر است خرده حرکات هیجان انگیز. مثلا آن پسرهایی که دخترها را به دیدن فیلم های ترسناک میبرند تا دختر ها از ترس بغلشان کنند. و یا یک move جالبی که پسر خمیازه میکشد و دست های خود را به حالت کش و قوس بلند میکند و میگذارد روی پشتی صندلی دختر و وقتی دختر تکیه میدهد، ناخواسته در بغل پسر جای میگیرد. و یا move بسیار ریسکی و تا حدودی منزجر کننده ی popcorn trick که من ترجیح میدهم در موردش صحبت نکنم. و یا سینمایdrive through  که مردم در ماشینهایشان مینشینند به تماشای فیلم و حریم خصوصی حتی بیشتر میشود.

سینما همیشه یک سرگرمی جمعی به حساب می آمد. کم میشود تنها سینما رفت و لذت برد. مخصوصا ما که نه فیلم های سینمایی خوب داریم ببینیم و نه سینما تکی هست که فیلمهای خاص و کمیاب را پخش کند و هر فیلمی را که بخواهیم در رایانه های شخصی در منزل بدون هیچ زحمتی میبینیم. ولی تنها سینما رفتن هم لذت خاص خود را دارد. همانطور که آملی در سینما به صورت مردم در حین تماشای فیلم دقت میکرد. با اینکه برای ما سینما رفتن نه یک فرهنگ، و نه یک سرگرمی، و نه حتی از لحاظ مالی به صرفه است، با این حال باز باید سینما رفت. آن پرده ی نقره ای بیش از هر صفحه ی مانیتوری و یا تلویزیون 48 اینچی میتواند به رویاها زندگی ببخشد. اگر دهه ی شصت مردم سینما میرفتند تا فیلم خوب ببینند، الان ما سینما میرویم تا سینما برویم. تا در تاریکی در کنار دیگران پرده ی نقره ای را تماشا کنیم.